زندگی در خارج: چگونه این رویا را محقق کنیم؟ - قسمت اول
این مقاله در سه بخش تهیه شده است که با خواندن آن با افرادی آشنا میشوید که برای تحقق رویای خود دست از همه داشتههایشان کشیدند و زندگی روزمره خود را با هدف دست یافتن به رویاهایشان ترک کردند. بسیاری از آنها اعتقاد دارند، کار راحتی نبود و سختیهای زیادی تحمل کردند، ولی در نهایت از نتیجه و حس رضایت زندگی در رویای خود خوشحال هستند. از سخنان این افراد میتوان دریافت تنها راه دست یافتن به آرزوها دل کندن از داشتهها و دل را به دریا زدن است.
از کار برای «ان.اچ.اس» تا ماجراجویی جهانی
اما رابیسون ۳۵ ساله، راهنمای تورهای ماجراجویانه
من یک فیزیولوژیست قلبی در بیمارستان سنت توماس در لندن بودم و مدت ۷ سال برای افزایش کیفیت خدمات «ان.اچ.اس» (NHS خدمات بهداشت ملی انگلستان) به کار، مطالعه و تلاش بیوقفه مشغول بودم. این شغل برای من باارزش و خشنودکننده بود و همکاران بسیار خوبی داشتم؛ اما همیشه خسته و بیقرار بودم. یک سفر ماجراجویانه چهار هفتهای به آفریقا همراه «دراگومان»، متخصص ماجراجویی زمینی، این ایده را در ذهن من ایجاد کرد که میتوانم کارهای دیگری هم در زندگی خود انجام دهم.
این سفر، طولانیترین زمان دوری از محیط کار و تجربه بسیار جالب و شگفتانگیزی برایم بود، در حدی که در پایان سفر گریه کردم. ایده این سفر ارضاء حس علاقه من به سفر بود، اما نتیجه برعکس شد و من برای سفر مشتاقتر شدم. این سفر را دو زن جوان رهبری میکردند که دیدن موفقیت آنان باعث شد که فکر کنم من هم توانایی انجام این کار را دارم. وقتی از سفر برگشتم، در یکی از شرکتهای گردشگری تقاضای کار دادم. مصاحبه خیلی خوب پیش رفت و قبل از آغاز کلاسهای آموزشی یک دوره آزمایشی در اواخر ماه «می» برگزار شد. کلاس آموزش رانندگی یک خودروی ۱۳ متری در لندن از سختترین بخشهای آن بود.
اولین کار من یک تور آفریقایی به کشورهای کنیا، اوگاندا، رواندا، تانزانیا، نامیبیا، زیمبابوه و بوتسوانا بود. بسیار هیجانزده بودم و از دو هفته مانده به شروع سفر، خواب راحتی نداشتم. تقریبا سه ماه را آنجا سپری کردم و سپس سری به شیلی زدم تا مدت پنج ماه بین سانتیاگو و اسوایا، جایی که الان هستم، گشت و گذار و شرایط برگزاری تور تجاری را ارزیابی کنم. بعد از این مدت هم به پرو، بولیوی، اروگوئه، آرژانتین و برزیل سفر خواهم کرد.
غیرقابل پیشبینی بودن این شغل برایم بسیار جالب است. با افراد زیادی ملاقات میکنم و لحظههایی در این شغل وجود دارد که خاطراتش همیشه با من خواهد ماند. مثلاً دراز کشیدن در بیابان نامیبیا بعد از اسکان همه در چادرهایشان و نگاه کردن به ستارههایی که در آسمان کویر به من چشمک میزنند، بسیار زیبا و به یادماندنی بود. اولین قرارداد کاری من حداقل ۱۵ ماه طول خواهد کشید و در این زمان طولانی دوستان و خانوادهام را نخواهم دید. همین مدتزمان طولانی باعث میشود در مورد تصمیم خود کمی بیشتر فکر کنم که آیا این شغل همان چیزی است که میخواستم؟ هر چند اغلب دوستانم قصد دارند در برخی سفرها همراه من باشند و اسکایپ و واتسآپ برای برقراری ارتباط دوطرفه با خانوادهام روش خیلی خوبی خواهد بود.
این شغل به خاطر سفرهای طولانی مدتش، سخت و طاقتفرسا است، اما من تا این لحظه، به هیچوجه احساس پشیمانی نکردهام. این شغل سختیهای خاص خود را دارد، مثلاً باقی ماندن در یک رابطه عاشقانه یا خرید یک خانه بسیار سخت و دشوار است. من هر وقت بخواهم میتوانم به شغل قبلی خود برگردم، اما الان نمیتوانم در مورد هیچ چیز جدیدی تصمیم بگیرم. بهتر است اجازه دهم کارها همینگونه پیش رود، گذشت زمان و رویارویی با اتفاقات جدید در تصمیمگیری به من کمک بیشتری خواهد کرد.
انجام کارهای داوطلبانه در مالزی
شیلا آلوم ۶۷ ساله و همسرش فیلیپ ۷۶ ساله از کولچستر
یادم میآید قبل از نقل مکان به شهر «لنکاوی»، ساعت ۳ نصف شب از خواب بیدار شدم و به این فکر کردم که در زندگی دارم چه کاری انجام میدهم؟ خانهای که ۳۷ سال در آن زندگی کرده بودم و یک شغل با درآمد خوب و سابقهای ۳۱ ساله را ترک میکردم. این اتفاق کوچکی نبود.
همسرم، فیلیپ، ملوان مشتاقی است و ما تعطیلات بسیاری را در تایلند و مالزی سپری کردهایم. همیشه رویای این را داشتیم که بعد از بازنشستگی در آنجا زندگی کنیم و قایقی داشته باشیم تا بتوانیم همه جای آن را کاوش کنیم. در سال ۲۰۰۷، با گذراندن تقریبا یک ماه در این ناحیه و آشنایی با یک زوج و صحبت با آنها به این فکر افتادم تا به این رویای دیرین رنگ واقعیت ببخشم. هنگام بازگشت به خانه، فهمیدم که شغل من در یک نمایندگی خودرو به طور قابلتوجهی تغییر کرده است و حتی با پیشنهاد ترفیع شغلی روبرو شدم.
سختترین بخش تصمیمگیری، ترک پدرم بود (مادرم سالها قبل فوت کرده است) و من خوب میدانستم که درک اینکه چرا من شغلم را ترک میکنم برای او بسیار سخت خواهد بود؛ اما در نهایت توانست با این موضوع کنار بیاید و در مقابل قول دادم به طور منظم با او در تماس باشم و در اولین فرصت به دیدنش بروم. در واقع ما قصد زندگی در تایلند را داشتیم، اما در مالزی واجد شرایط ویزای «ام.ام.تو.اچ» (MM2H یک طرح تشویقی برای اقامت اتباع خارجی در مالزی با عنوان «مالزی خانه دوم من است») شدیم که میتوانستیم به مدت ۱۰ سال و بدون داشتن محدودیت در تعداد «ورود و خروج» یا «مدتزمان» در مالزی زندگی کنیم.
با فروش خانه و قایق خود، هزینه سفر را تامین کردیم. فیلیپ نیز کسب و کار کوچک خود را تعطیل کرد و وسایل و اسباب خود را در ۲۰ جعبه بستهبندی کردیم. این سفر برای ما هیجانانگیز و ترسناک بود. من بازنشستگی پیش از موعد گرفتم، زیرا ۵۹ سالم بود و نمیتوانستم تا ۶۵ سالگی حقوق بازنشستگی کامل را دریافت کنم، در زمان مسافرت فیلیپ نیز ۶۸ ساله بود.
خانه چوبی کوچکی در منطقه «کامپونگ» و در مقابل یک مزرعه اجاره کردیم و فضای زندگی خود را با میمونها، پرندههای زیبا و مارهای محلی به اشتراک گذاشتیم. فعالیت داوطلبانه خود را در یک موسسه خیریه محلی برای بهبود زندگی خانوادههای «لنکاوی» آغاز کردم. این شغل تماموقت است و فرصت ایجاد یک زندگی متفاوت برای مردم، برایم بسیار باارزش است. ما هر دو از زندگی در اینجا خوشحال و راضی هستیم. سیمهای تلفن و اینترنت مکانی برای بالا و پایین پریدن میمونها شده و معمولاً نمیتوانیم با دوستان و اعضای خانواده تماس بگیریم. بیمارستانهای عالی در شهرهای «پنانگ» و «کوالالامپور» وجود دارد و هزینه استفاده از آن در مقایسه با انگلستان بسیار کم است. ما رویایی داشتیم و آن را دنبال کردیم، حالا که به رویای خود دست یافتهایم، آن را دوست داریم و برایمان ارزشمند است.
خانه به دوش دیجیتال
جانی وارد، ۳۲ ساله از ایرلند شمالی، ۱۰ سال سفر بدون توقف
تابستان امسال توانستم تمام کشورهای جهان را ببینم. این کار تقریبا ۱۰ سال طول کشید و این موضوع را مدیون پروژه وبلاگم یعنی، «وان استپ فوروارد» (onestep4wards.com) هستم. این وبلاگ زندگی مرا کاملا تغییر داد.
من همیشه رویای سفر در ذهنم داشتم، اما بضاعت اندک خانواده این امکان را برایم فراهم نکرد؛ بنابراین هنگام سفر باید کار هم میکردم. با اتمام تحصیلات دانشگاهی خود در سال ۲۰۰۶ به آمریکا رفتم تا در یک شرکت آمریکایی مشغول به کار شوم و تصمیم داشتم هرگز به کشورم برنگردم.
زبان انگلیسی را در تایلند و کره یاد گرفتم، چون این برایم بسیار سرگرمکننده بود. سپس در یک شرکت استرالیایی مشغول به کار شدم؛ اما با راهاندازی وبلاگم در سال ۲۰۱۰ همه چیز کاملا تغییر کرد. این وبلاگ به آهستگی توسعه یافت و افراد زیادی در آن به تبلیغات پرداختند. بعد از مدتی توانستم پول کمی به دست بیاورم.
در این میان سایت دیگری را نیز راهاندازی کردم و در نهایت گروه کوچکی از نویسندگان و طراحان را از سراسر جهان استخدام کردم. حالا مدیر بیش از ۲۰۰ وبسایت و وبلاگ هستم. شاید بهترین چیز در این مورد رایگان بودن آن است. خوب من روزانه چند ساعت از طریق لپتاپ روی این سایتها کار میکنم و زمان کافی برای مسافرت دارم و طی چند ماه گذشته در بانکوک زندگی کردهام.
ماجراهای شگفتانگیزی در این سفرها داشتم. چند ماه قبل در موریتانی سوار یکی از طولانیترین قطارهای جهان بودم. این قطار ۲٫۵ کیلومتر طول داشت و برای جابهجایی سنگآهن از صحرای بزرگ آفریقا به ساحل مورد استفاده قرار میگرفت. افراد روی این قطار میپریدند و یک سفر ۱۴ ساعته بینظیر را تجربه میکردند یا سوار یک کشتی باری از تایلند به قلب چین شدم و در میانه راه از آن پیاده شدم. من دوست دارم سفر به تمامی کشورها را به طور کامل تجربه کنم، نه اینکه تنها برای تیک زدن یک فهرست طولانی به هر کدام سری زده باشم.
زمانی که وبلاگنویسی را آغاز کردم، رقبای کمتری وجود داشت و افراد بیشتر روی تبلیغات سرمایهگذاری میکردند؛ اما الان رقبای بیشتری در این حوزه وجود دارد. هر چند با تلاش و کوشش میتوان این کار را به سرانجام رساند، همانطور که من توانستم.
ادامه دارد...
:: موضوعات مرتبط:
گردشگری ارزان ,
,
:: برچسبها:
تور ,
تور ارزان ,
تور یک روزه ,
تور شاد ,
تور از اصفهان ,
طبیعت گردی ,
ایرانگردی ,
گردشگری ارزان ,
گردشگری ,
سفر به خارج ,
روش زندگی در خارج ,
:: بازدید از این مطلب : 729
|
امتیاز مطلب : 4176
|
تعداد امتیازدهندگان : 1408
|
مجموع امتیاز : 1408